سید حسین شرف الدین از فعالان فرهنگی لبنان، شوهرخواهر امام موسی صدر و نوه ارشد علامه سیدعبدالحسین شرف الدین دار فانی را وداع گفت.
به همین مناسبت بازنشر مصاحبه ای که در سال ۱۳۸۹ در موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی امام موسی صدر در بیروت توسط گروه اعزامی خبرگزاری حوزه انجام گرفته بود تقدیم خوانندگان ارجمند می شود.
سید حسین شرف الدین در این مصاحبه به نکات جالبی از زندگی امام موسی صدر اشاره کرده است.
* آشنایی با امام موسی صدر
آغاز آشنایی لبنانیها، در دو سفری که امام موسی صدر در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۵۷ به شهر صور داشتند انجام گرفت که ایشان در آن زمان پس از اتمام دروس خود در حوزه علمیه قم، مشغول امور حوزوی در نجف اشرف بودند. در آن سالها اخبار مربوط به ایشان را میشنیدم و مرحوم شرفالدین نیز خودشان اطلاعات مربوط به امام موسی صدر را به ما میگفتند. ایشان در بسیاری اوقات در حال رد و بدل نامه و کتاب با امام موسیصدر بودند و از کتابهای یکدیگر و احوال هم با خبر میشدند.
* درب خانه علما تا ۱۲ شب به روی مردم باز بود
زمانی که مرحوم سید شرفالدین دار فانی را وداع گفتند، شهر صور به عالِمی مانند ایشان نیاز داشت، البته بعضی از علما به این شهر آمدند، ولی هیچ کدام در آن جا باقی نماندند، چون روش ملاقات علما در شهر صور شکل دیگری دارد و مثل روش معروف در جاهای دیگر نمیباشد؛ در شهر صور درب خانه علما و مراجع، همیشه و در همه وقت به روی مردم باز است و اوقات مشخصی را تعیین نمیکنند و در ساعت ۱۲ شب در را میبندند. حتی گاهی اوقات بعد از ساعت ۱۲ شب نیز درب خانه به صدا در میآمد و آن عالم و مرجع، بدون آنکه کسی را از خواب بیدار کند، خودش شخصاً درب را باز میکرد و از آن شخص استقبال میکرد و مشکلاتش را حل میکرد و اگر سئوال شرعی داشت، پاسخ او را میداد که مرحوم سید شرفالدین اینگونه بودند.
* عمویم سید جعفر، امام موسی صدر را پیشنهاد دادند
یادم هست که در آن زمان عمویم سید جعفر (پسر مرحوم شرفالدین) که رییس "انجمن نیکی و احسان" بودند، هیچ کسی را به جز امام موسیصدر نیافتند، چون در دیدارهایی که امام موسیصدر از لبنان و شهر صور داشتند، مؤمنین و خیلی از مردم او را شناختند. لذا دعوت از امام موسیصدر را پیشنهاد دادند و همه این پیشنهاد را پذیرفتند. سپس ایشان نامهای را برای دعوت از امام موسیصدر و قانع نمودن ایشان ارسال نمودند. همچنین نامهای را به برادر بزرگتر ایشان یعنی سید رضا فرستادند و در آن نامه نوشته بودند "من از امام موسیصدر دعوت کردهام که به زیارت لبنان و شهر صور بیایند، من شما را قسم میدهم که ایشان را قانع کنید که در لبنان ماندگار شوند و از جنابعالی تقاضا دارم که مرا در این امر یاری فرمایید".
* هیچ کس غیر از خدا نمیتواند ...
و به همین دلیل بود که امام موسیصدر در سال ۱۹۵۹ میلادی برای دیدار از لبنان به مدت یک ماه وارد کشور ما شدند. ایشان در آن مدت در حال رفت و آمد بودند و منطقه را شناسایی میکردند و در همان مقطع در پاسخ به این سوال که "آیا شما در لبنان میمانید؟ " گفتند: "انشاء الله" و هیچ وعدهای ندادند و به ایران بازگشتند و سید جعفر نتوانست ایشان را قانع کند و گفت : "هیچ کس غیر از خدا نمیتواند امام موسیصدر را برای آمدنش به لبنان و ماندگاریش در این جا قانع کند".
* واجب شرعی است که به لبنان بروم
این در حالی بود که تمام اعضای خانواده ایشان از جمله برادران و خواهران ایشان و دوستان و اقوام در ایران، مخالف ماندن امام موسی صدر در لبنان بودند، اما وقتی امام موسیصدر تصمیم قطعی خود را میگیرد به آنها گفته بود : «شما مخالف این کار هستید، اما یک مسألهای در لبنان وجود دارد که من آنرا به خوبی میدانم در حالی که شما آن را نمیدانید و متوجه نیستید که برای من واجب شرعی است که به لبنان بروم». بله ایشان با کلمه واجب شرعی به مسایل خاتمه دادند. یعنی اینکه لبنان به طور مطلق به سمت غربگرایی پیش میرود و برای من واجب شرعی است که به لبنان بروم.
* سوالی که امام موسی صدر در کنار ساحل از من پرسید
امام موسی صدر خیلی دریا را دوست داشت و بسیاری اوقات در کنار ساحل پیاده روی میکرد و همیشه بعد از ظهرها کنار ساحل دریا میرفتند؛ یادم میآید که در سفر دومشان به لبنان، به همراه ایشان در کنار ساحل شهر صور پیاده روی میکردیم و زمانی که نزدیک خانه شدیم و آفتاب در حال غروب کردن بود از من سوالی کردند که «چرا تمایل جوانان شیعی به سمت چپگرایی در حال افزایش است؟» این سوال مرا غافلگیر کرد و به ایشان گفتم "واقعاً تا به حال به این موضوع فکر نکردهام، ولی میتوان به این موارد اشاره کرد : اولاً شیعه در تاریخ خودش همیشه انقلابی و ظلم ستیز بوده و خواهند ماند و در طول تاریخ، حکومتی بجز حکومت حضرت علی(ع) نداشته و همیشه شیعیان به دنبال زندگی بهتر بودهاند و شیعیان منطقه ما نیز فقیر و تنگدست هستند و همیشه محروم بودهاند و در کنار این محرومیت، احزاب چپگرا و غیر شیعی وجود داشتهاند که همیشه دم از نان و حقوق کارگر و حقوق کشاورزان و غیره میزنند و البته همه اینها برای کسانی که نان شب ندارند وسوسه برانگیز است و نیت اینگونه احزاب این نیست که به آنها حقیقتاً نان بدهند، بلکه فقط میخواهند با سخنان وسوسه برانگیز، آنها را به سوی خود بکشانند. این یک مسأله و مسأله دیگر که آن را مناسبتر میدانم، مسئله عدم وجود احزاب اسلامی- شیعی در میدان سیاست میباشد، یعنی احزاب موجود یا سوسیالیسم یا کمونیسم و یا بعثی هستند که همیشه این احزاب و گروهها بین یکدیگر در حال مناقشه هستند و مشغول به ارائه نظریات و آراء مختلف خود میباشند و هیچ کسی نیست که نظر دین اسلام را مطرح سازد".
دلیل سومی هم که مطرح کردم، این بود که وقتی دانشجوی شیعی، بعد از فارغالتحصیل شدن از فرانسه، انگلیس و یا از جاهای دیگر به کشور میآیند، هیچیک از بزرگان شیعی حمایت لازم را از آنها به عمل نمیآورد و این دانشجو همیشه به دنبال کسی است که از او حمایت کند و وقتی کسی را از احزاب شیعی پیدا نمیکند، به طرف احزاب مقابل رفته و معلم و راهنمایی ندارد که موضوع را برایش توضیح دهد.
بله، این یکی از دلایلی است که امام موسیصدر درباره آن فرمودند، واجب شرعی است که به لبنان بروم.
* در شرایطی به لبنان آمدند که جایگاه خوبی در قم داشتند
امام موسیصدر در رفت و آمد خود به لبنان، در مناسبتهای دینی و اجتماعی که در روستاهای جنوب و بقاع برگزار میشد، شرکت میکردند و همیشه به مشکلات مردم گوش میدادند که این مسأله برای ایشان خیلی مهم بود و از لابهلای این ملاقاتها، سطح زندگی مردم را میسنجیدند و همه اینها موجب شد، احساس تکلیف کنند که به لبنان بیایند و عزیمت ایشان به لبنان در شرایطی انجام گرفت که از موقعیت مناسب علمی بین اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم برخوردار بودند و آینده درخشان علمی و فقاهتی برای ایشان قابل پیش بینی بود.
* علت توجه امام موسی صدر به علم اقتصاد
امام موسیصدر همیشه در صدد این بودند که از آرا و نظریات مختلفی سود بجویند و هدف امام موسیصدر از ورود به دانشگاه و انتخاب رشته اقتصاد این بود، از آراء و نظریههای قدیم و جدید اقتصاد بهرهمند شوند. ایشان در حوزه علمیه نیز تمایل داشتند مباحث را به صورت تخصصی دنبال کنند، به خصوص در رابطه با دروس خارج فقه، حساسیتهای خاصی در این زمینه داشتند. مثلاً اگر در یک موضوع، چند نظریه وجود داشت، امام موسیصدر در جلسات هر نظریه حاضر میشدند و از چند استاد بهرهمند میشدند؛ ایشان در اصول، ادبیات عرب، کلام و فلسفه بیش از چند استاد داشتند و میخواستند با این کار بر تمام آراء مسلط شوند. ایشان در عین حال به تمام نظریههایی که برآمده از تحقیق و اجتهاد فقهی بود احترام میگذاشتند، اما علت توجه ایشان به مباحث اقتصادی این بود که بخشهای زیادی از فقه اسلامی دارای مباحث اقتصادی است و شرع مقدس مباحث زیادی را در این رابطه در اختیار بشر قرار داده است و میخواستند در خصوص میزان مطابقت نظریههای اقتصادی با شرع مطالعه کنند. نکته دیگر این که به اعتقاد من، این موضوع برای ایشان علاوه بر انگیزههای فکری و علمی، انگیزههای سیاسی هم داشت، یعنی میخواستند از طریق مناظره، نظریه اقتصادی مارکسیسم را نقد کنند زیرا ایشان احساس کردند کمونیستها به تدریج در حال رخنه در پایتخت هستند و آنها از طریق نشر کتاب و کارهای دیگر به دنبال بدبین کردن مردم نسبت به علما بودند.
* مقالات اقتصادی در مجله مکتب اسلام
از همین رو میبینیم بعدها امام موسیصدر در مجله مکتب اسلام- که توسط علما و فضلای حوزه علمیه قم منتشر میشد – طی چند مقاله به موضوع اقتصاد اسلامی و مقایسه آن با نظریههای اقتصادی همچون سرمایهداری پرداخت. اهمیت مجله مکتب اسلام زمانی مشخص شد که چند تن از علمای برجسته قم همچون آقایان بهشتی، مکارم شیرازی، شبیری زنجانی، محلاتی، اردبیلی و دیگر علما با هم اجتماعی را تشکیل دادند و به این نتیجه رسیدند، مباحث مهم را در این مجله منتشر کنند. یکی از دوستانم به نام سید محمد علی وحیدی از زبان استاد مطهری برایم نقل میکرد وقتی استاد مطهری اولین مقاله مکتب اسلام را خواندند ابراز داشتند:" این مقاله پیروزی بزرگی را در تفکر شیعه به وجود آورده است".
* طرح امام موسی صدر برای اصلاح حوزهها
متأسفانه طرح و ایده ایشان برای تحول و ایجاد اصلاحات در حوزه که با مشارکت تعدادی از علما و اساتید تهیه شده بود، به صورت عملی مطرح نشد و شما میتوانید، درباره جزئیات آن از آیت الله مکارم شیرازی سوال کنید و من اطلاعات دقیقتری ندارم، اما همین قدر میدانم که توجه خاصی به این طرح نشد و این همان مسئلهای است که از دردهای تاریخی ما به شمار میرود؛ مسئلهای که خیلی سخت و پیچیده میباشد. و ای کاش به این نکته توجه میشد که منظور از تحول در حوزه، ایجاد یک مذهب جدید یا انحراف در معارف اهل بیت و علوم حوزوی نیست بلکه فقط میخواهند زمینه را برای فهم بهتر و روان شدن روند آموزشی فراهم کنند. در حال حاضر عرب زبانان هم، ادبیات کهن عرب را - که در برخی کتب حوزوی یافت میشود - به سختی میتوانند بفهمند چه برسد به نسلهای امروزی ایرانی و پاکستانی و دیگر کشورها در سرتاسر جهان که میخواهند دروس حوزوی و علوم اهل بیت را فراگیرند.
* زبان مادری امام موسی صدر
زبان مادری امام موسیصدر فارسی است و اگر ملاحظه کرده باشید ایشان در هنگام صحبت کردن به زبان عربی، لهجهای فارسی دارند و حتی اشعاری را هم به زبان فارسی سرودهاند. ایشان خیلی زیبا سخن میگفتند.
* نظر مرحوم شرف الدین درباره سطح علمی امام موسی صدر
در قدیم بین علما رایج بود هر طلبهای که به زیارت علما میرفت، آنها معیاری را برای سنجش درجه علمی ایشان در نظر میگرفتند و مباحثی را مطرح میکردند تا از این طریق درجه علمی ایشان را بسنجند. مرحوم شرف الدین نیز در برخورد با طلبههایی که به زیارت ایشان میآمدند، همین رفتار را داشتند. هرگاه امام موسی صدر به دیدار مرحوم شرف الدین میآمد، مرحوم شرف الدین مسئلههایی را طرح میکردند که مربوط به مسایل اجتهادی میشد و امام موسیصدر هم با متانت و آرامش خاصی به مسئلهها پاسخ میدادند. و مرحوم شرفالدین از بودن با ایشان احساس راحتی میکردند و با ایشان مأنوس بودند و همیشه این را میگفتند که آقای امام موسیصدر به درجه علمی بالایی در اجتهاد نایل شدهاند و نظریههای بدیع را طرح میسازند. نظریاتی که مرحوم شرف الدین آرزو میکردند در نسل جدید حوزه ببینند.
* برای وحدت، از ملاقات روزمره شروع کردند
امام موسیصدر در خصوص وحدت بین طوائف مختلف جامعه از ملاقاتهای روزمره خودشان شروع کردند، یعنی ایشان برای نزدیک کردن احزاب و مذاهب مختلف از گفت و گوی با آنها استفاده میکردند و هیچ وقت بین آنها فرق نمیگذاشت و از روزی که امام جماعت مسجد بودند این روش را انتخاب کرده و حتی روزی که ایشان به عنوان مبلغ وارد کشور شدند امامت جماعت مسجدی را بر عهده گرفتند و بعدها کارشان را در انجمن «برّ و احسان» که مرحوم شرفالدین آن را در سال ۱۹۴۸م تاسیس کردند ادامه دادند.
* تشکیل انجمنی با مشارکت شیعه، سنی و مسیحی
امام موسیصدر وقتی که به بازار میرفتند اشخاصی را میدیدند که تکدیگری میکنند و اگرچه بیشترشان شیعه بودند، اما از سایر مذاهب نیز بودند، این وضع برای امام موسیصدر ناخوشایند بود، لذا شروع به جمعآوری اسمهای آنان نمود تا برای آنها حقوق و دستمزدی یا جیره غذایی را در نظر بگیرند و به درب خانههای آنان بفرستند و بعدها ایشان انجمنی را به نام "انجمن خانواده" تاسیس نمودند که در آن انجمن، شیعی و سنی و مسیحی شرکت داشتند و این انجمن شروعی برای نزدیک کردن مذاهب در شهر کوچکی به نام صور بود.
* دعوت یک مسیحی از امام موسی صدر برای سخنرانی
امام موسیصدر با یک مسیحی رابطهای دوستانه داشتند که آن مسیحی دارای یک مرکز فرهنگی عمومی بود و از بعضی لبنانیها و غیر لبنانیها دعوت میکرد تا در سمینارهای این مرکز حضور داشته باشند. در یکی از روزها آن مسیحی از امام موسیصدر دعوت کرد تا در این سمینارها حضور داشته باشند. یک روز هم از امام موسیصدر دعوت کرد تا طی سمیناری در این مرکز سخنرانی کنند و این مسئله را به اختیار ایشان گذاشت که امام موسی صدر در این رابطه با مرجع عالیقدر حضرت آیت الله حکیم -که در آن زمان عازم سفر حج بودند- مشورت کردند و آیت الله حکیم هم فرمودند : " من شما را میشناسم، شما شخص توانمند و دانشمندی هستید، شما باید در این سمینار از شیعه و مذهب تشیع بگویید".
* امام موسی صدر در سخنرانی خود چه گفت؟
معمولاً در چنین سمینارهایی، شخصیتهای بزرگ فرهنگی سیاسی لبنان حاضر میشدند و اصحاب رسانه حاضر میشدند، امام موسی صدر در سخنرانی خود به عازم شدن آیت الله حکیم به سفر حج اشاره کردند و از همین رهگذر وارد، مبحث تشیع شدند تا آنها شیعه را بیشتر بشناسند و طی سخنان خود به توحید، نبوت، امامت، معاد، عدل، حج و موضوعات دیگر اشاره کردند و همچنین به موضوع مرجعیت شیعه پرداختند. ایشان قضیه امامت را که یک مسئله بسیار مهم است و اینکه حکومت و اداره یک دولت باید به دست چه کسی باشد و چگونه عمل کند روشن ساختند و حتی مسئله خلافت را نیز بیان کردند و اینکه باید چه کسی خلیفه باشد و معنای آن چیست و اینکه چه اموری بر خلافت واجب است که انجام دهد و به طور کلی امام موسیصدر معلوماتی را درباره شیعه و مذهب تشیع به آنان داد که تاکنون هیچ یک از آنان سابقه اینگونه معلومات را از مذهب تشیع نداشتهاند. و ایشان همچنین در سخنانش مطالبی از اسلام و مسیحیت را برای آنان بیان نمودند و روابط این دو دین الهی را از ۱۴ قرن پیش تاکنون بیان نمودند و ابراز داشتند این روابط همیشه رو به بهبودی بوده است. این رفتارها مربوط به زمانی بود که امام موسی صدر، به عنوان یک اندیشمند شیعه مطرح بودند، اما اهمیت فعالیتهای تقریبی امام موسی صدر هنگامی چند برابر شد که ایشان، مجلس اعلای شیعیان لبنان را تشکیل دادند و به عنوان رئیس مجلس و نماینده شیعه در فضای عمومی لبنان معرفی شدند.
* نخستین اقدام امام موسی صدر پس از ریاست مجلس اعلای شیعیان
نخستین کاری ایشان بعد از تصدی ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان انجام دادند، ارسال نامه به مفتی جمهوری لبنان شیخ خالد حسن بود، که در آن نامه ایشان پیشنهادهایی ساده ولی در عین حال با اهمیت دادند که از جمله آنها موضوع وحدت فقهی بود. امام موسی صدر وحدت فقهی را به این معنا نمیدانستند که شیعه و سنی یک مذهب شوند و یک طائفه شوند بلکه منظورشان وحدت در روش استنباط بود. امام موسی صدر همچنین از نظر اجتماعی به شیخ حسن خالد فرمودند که ما قضایایی داریم که میتواند باعث وحدت شود، مثل قضیه محرومان و فقرا و بیچارگان. و این اولین نامهای بود که مجلس اعلای شیعیان لبنان ارسال نمود.
* موضوعی که اعتراض برخی از متدینین را به همراه داشت
و اما درباره رابطه امام موسی صدر با مسیحیان باید این را بگویم که مسیحیان با ایشان، روابطی دوستانه داشتند و در یکی از سالها از امام موسی صدر درخواست کردند که آیین روزه داری مخصوص مسیحیان را از کلیسا اعلام کنند. آنها امام موسی صدر را به خوبی میشناختند و میدانستند که ایشان به عنوان شخصی الهی سخن میگوید. به هر حال امام موسی صدر این درخواست را پذیرفتند و البته با مخالفتهای شدیدی از سوی برخی علما و متدینین نیز همراه شد و کار ایشان را خروج از دین میدانستند. امام موسی صدر هم در واکنش به این اعتراضها گفتند: "همهی ادیان از یک مصدر واحد میباشند و نتیجۀ وحدت بین پیروان ادیان آسمانی، خدمت به بشریت است میباشد و ما به اندازه استطاعتمان میتوانیم این وحدت را محقق کنیم" . و تاکید داشتند که اسلام حقیقی، تسلیم بودن در برابر اوامر الهی است و میگفتند در آیات قرآن کریم آمده است که حضرت ابراهیم (ع) مسلمان میباشد و به آن شهادت و گواهی نیز داده است.
* هر اقدامی با موافقت طوائف مختلف انجام میگرفت
ایشان همین روند را پیش بردند تا آنجایی که دست به هیچ گونه فعالیت اجتماعی و یا سیاسی نمیزدند، الا اینکه مورد اتفاق احزاب و طوائف مختلف قرار میگرفت. ایشان بعدها ستاد "نصرة الجنوب" را با همکاری رؤسای احزاب و طوائف مختلف تأسیس نمودند و در ابتدا ریاست افتخاری آن را به اسقف اعظم نصرالله القریش که در رأس کلیسای مارونیهای لبنان بود اعطاء کردند. در این ستاد از هر حزب و طائفهای، یک نماینده وجود داشت نمایندگانی از شیعه، اهل سنت، کاتولیک، ارتدکس، پروتستان و سریانیها که مسئول حقیقی همه آنها امام موسی صدر بودند. ایشان سعی میکردند با برقراری ارتباط با احزاب مختلف، آتش فتنه را خاموش کنند.
* تلاش برای ترور امام موسی صدر
امام موسی صدر در این راه خیلی عذاب کشیدند البته نه عذاب جسمی، بلکه عذاب روحی. حتی چند بار گروههایی سعی بر ترور ایشان کردند. یادم میآید روزی که امام موسی صدر برای ایجاد توافق بین جنبش ملی و رییس جمهور وقت سوریه، آقای حافظ اسد عازم سوریه شدند، حدود ۸۰ تیر رگبار به هلیکوپتر ایشان شلیک شد و برای بعضی چندان خوشایند نبود که ایشان این چنین محبوب باقی بمانند. ایشان هم میخواستند از این محبوبیتی که خداوند به ایشان اعطا فرمودند:برای توافق بین همه استفاده کنند، ولی متأسفانه برخی آنرا بر نمیتابیدند.
* همّ و غمّ ایشان، آزادسازی جنوب لبنان بود
ایشان میخواستند نمونهای متفاوت را در زمینه فعالیتهای سیاسی اجتماعی تقدیم جامعه کنند و همّ و غمّ امام موسی صدر آزادسازی جنوب لبنان بود؛ امام موسی صدر برای حمل سلاح توجیه داشتند که یکی از آنها حمل سلاح برای وحدت لبنان بود چون بعضیها نقشه تجزیه لبنان را کشیده بودند.
* رابطه امام موسی صدر با امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) یکی اساتید امام موسی صدر بودند. از سوی دیگر وقتی که امام خمینی (ره) در نجف اشرف به سر میبردند، مخالفان حکومت شاهنشاهی به مجلس اعلا مراجعه میکردند و میخواستند که به دیدار امام خمینی (ره) در نجف اشرف مشرف شوند و من همیشه تعداد زیادی از آنان را میدیدم که مراجعه میکردند و چند روزی را باقی میماندند تا این که مجلس برای آنها گذرنامههایی را تهیه میکرد تا از این طریق بتوانند به عراق سفر کنند که من خودم شخصاً شاهد این قضایا بودم. ضمن آنکه در داخل ایران نیز روابطی بین امام موسی صدر و امام خمینی (ره) برقرار بود و به عنوان مثال، امام موسی صدر عامل ارتباط یکی از نویسندگان و روزنامه نگاران معروف فرانسوی به نام لیموند شدند و نکته جالب در مورد آقای لیموند این است که به دست امام موسی صدر مسلمان شد و مذهب تشیع را برگزید. مسئله دیگر این که امام موسی صدر دو مقاله مهم به نامهای «ضوءالنهار» و «طریقالأنبیاء» را نوشتند که در آنها به مسئلهای اشاره داشتند که در حال به وقوع پیوستن بود و به آن بشارت میدادند.
* موضوع رابطه با امام موسی صدر در دیدار آقای هاشمی با امام(ره)
اگر به خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی مراجعه کنیم خواهیم دید که در این نوشتهها تلویحاًَ از وجود کسانی که از رابطه امام با امام موسی صدر ناخرسندند خبر داده شده است. آقای هاشمی در دیدار خود با امام خمینی در نجف، این مطلب را به امام منتقل کرد و همچنین به امام میگوید "از واجبات انقلاب است که روابط ما با امام موسی صدر باقی بماند".در ادامه حتی به استفاده کردن از تجربه ایشان و راهی که امام موسی صدر در لبنان میپیمودند سخن به میان آمده است.
* از وقوع انقلاب به رهبری امام خمینی خبر میدادند
این را میدانم که امام موسیصدر به انقلاب وفادار و پایبند بودند و زوایای انقلاب را به طور مفصل میشناختند و البته خیلی از معلومات را مخفی نگاه میداشتند و از منتشر شدن آنها جلوگیری میکردند و ان را جایز نمیدانستند و ایشان به طور غیرمستقیم از وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ایران خبر میدادند.
* دیدار شهید بهشتی با امام موسی صدر در لبنان
در یکی از روزها، مرحوم آیتالله شهید بهشتی برای ملاقات با امام موسی صدر به لبنان آمدند من هم به امام موسی صدر خبر دادم و قرار بر این شد که یکی هتلی را برای ملاقات کرایه کنند و با صاحب هتل نیز قرار گذاشتیم که این هتل به مدت ۲ شبانهروز و بدون رفت و آمد دیگران در اختیار ما قرار بگیرد. و ملاقات امام موسی صدر و شهید بهشتی هم به صورت محرمانه انجام میشد و کار من فقط آوردن صبحانه برای آنها بود.
* اختلاف نظر شهید بهشتی و امام موسی صدر درباره جانشینی امام خمینی(ره)
البته در برخی جلساتشان آقای صادق طباطبائی حضور داشت و آقای طباطبایی به من گفت که بر حسب آنچه در جلسات متوجه شده بود، آنها تقریباً در تمام مسایل مربوط به انقلاب متحدالقول بودند و تقریباً تمام مسایل انقلاب را مطرح ساخته بودند البته به غیر از یک مسئله که آن مورد اختلاف آنها بود و آن مسئله، جانشینی امام خمینی (ره) بود. شهید بهشتی، آقای منتظری را مناسب این امر میدانستند و میفرمود که ایشان فقیهی وارسته و شخصیتی انقلابی و با ایمان است اما امام موسی صدر مخالف این قضیه بودند و میفرمودند که این مسایل برای اداره یک دولت کافی نیست؛ این صفات یک مرجع دینی است نه یک حاکم دولت اسلامی.
* اگر امام موسی صدر آزاد شوند...
به نظر من اگر ایشان امروز آزاد شوند، وضع برای ایشان سختتر خواهد بود چون در این زمان جنگ روانی علیه شیعه و تشیع علاوه بر درون لبنان به خارج از لبنان و در کشورهای عربی و غیره به رهبری آمریکا و اسرائیل سرایت کرده است و این عداوتها علیه شیعیان بیشتر شده است و اگر امام موسی صدر آزاد شوند با مشکلات ملی و بینالمللی بیشتری روبرو خواهند شد.
* سید حسن نصرالله همان نقش امام موسی صدر را ایفا میکند
البته ایشان حداقل نقش خودشان را به اندازهای که در قبل ایفا میکردند ایفا خواهند کرد و هنوز هم ایشان محبوبیت خود را از دست ندادهاند و الحمدالله امروزه جناب سید حسن نصرالله همان نقش را دارند ایفا میکنند و هر کاری را که حزبالله انجام میدهد همگی برگرفته از تفکرات و تعالیم امام موسی صدر میباشد. در عین حال ما نمیتوانیم به صورت دقیق حدس بزنیم که امام موسی صدر پس از آزادی به چه کارهایی دست خواهند زد. یعنی ما علم غیب نداریم و ما مسایل را به عنوان یک نظریه مورد بحث قرار میدهیم و ظاهر امر این را به ما میگوید که ایشان حداقل بر دیدگاه خود مبنی بر وحدت امت پایدار خواهند ماند.
* امام موسی صدر از امام خمینی(ره) تاسی میگرفتند
از استادان ایشان بدون شک امام خمینی(ره) سهم بیشتری در تأثیرگذاری بر ایشان داشتهاند. البته ایشان از شخصیت مستقلی در دیدگاههای خود برخوردار بودند ولی به نظر خودم اگر بخواهیم ارتباطی را با فعالیتهای امام موسیصدر در لبنان از یک جهت و انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در ایران از جهت دیگر بیان کنم، خواهیم دید که توجه امام موسیصدر بیشتر به سوی امام خمینی(ره) بوده است یعنی از امام خمینی(ره) تاسی میگرفتند. و البته امام موسیصدر یا شهید مطهری هم روابطی داشتند.
* وقتهایی که امام موسی صدر خشمگین میشدند
هر جا که ایشان احساس میکردند از کسی سوء استفاده میشود و آن را مستضعف میپندارند، خشمگین میشدند و به همین خاطر امام موسی صدر یک انجمن خیریهای را تأسیس نمودند که به درب خانههای فقرا میرفتند و مایحتاج ایشان را فراهم میکردند.
در آن زمان دورهای آموزشی موسوم به پرستاری وجود داشت که منجر به دریافت مدرک رسمی نمیشد و از همین رو کمترین حقوق به افراد داده میشد و در حقیقت چیزی جز مستخدمی برای افراد در پی نداشت. وقتی امام موسی صدر متوجه این موضوع شد، همسرم خانم رباب صدر(خواهر امام موسی صدر) را که مشغول تهیه غذا بود با شدت و عصبانیت شدیدی صدا زدند و گفتند: "تمام درخواستهایی را که در این رابطه است نپذیرید. مگر ما میخواهیم از شیعیان نوکر بسازیم و آنها را مستخدم تحویل اجتماع دهیم". من تا به حال ایشان را این گونه خشمگین ندیده بودم و برای من غیرمنتظره بود.
اما قضیه دیگر مربوط به سخنرانی جنجال برخی علیه مباحث فلسفی و عرفانی میشود. در آن مقطع، یکی از خطباء، مباحث عرفانی و فلسفی را طرح میکرد و مردم هم با علاقه پای منبر ایشان حاضر میشدند اما دیری نپایید که یکی از شخصیتهای دینی مطرح لبنان، گوش دادن به سخنان این خطیب را تحریم کرد و موجب سردرگمی مردم شد. این مسئله باعث شد که امام موسی صدر خشمگین شوند. امام موسی صدر نه آن خطیب را میشناختند و نه با آن شخصیت دینی رابطهای داشتند. ایشان حوزه را به تحریک واداشت و با جمعی از علما نزد حضرت آیت الله حکیم رفتند و از ایشان درخواست کردند که آن خطیب را به حضور فرا بخوانند. ایشان هم این کار را کردند و خطیب را به حضور فرا خواندند و این تحریم را برداشتند و به سردرگمی مردم پایان دادند.
* دیدگاه امام موسی صدر درباره فلسطین
راه و روش امام موسی صدر در قضیه فلسطین واضح بود؛ ایشان صریحاً از جهاد ضد اسرائیل دفاع میکردند و توافق نامههایی با برخی رهبران فلسطینی امضا کرداند. حتی هنگامی که امام موسی صدر جنبش مقاومت لبنان را در جنوب تشکیل داد، امید بر این بود که با "فتح" و غیر فتح در عملیات مشترک نظامی مشارکت داشته باشند و عملاً دیدیم که در چند عملیات مرزی این دو گروه مقاومت با هم و دست به دست هم، ضد اسرائیل و برای انقلاب فلسطین جنگیدند. اما متأسفانه بعضی از رفتارهای غیرمنطقی، مسیر را به شکل دیگری تغییر داد و برخی افراد و گروهها، سخن از سکولاریسم زدند.
* آنقدر عصبانی بودند که به برادر بزرگتر خود هم سلام ندادند
یادم هست یکبار، فردی که منتسب به دارالافتاء بود از سکولاریسم حمایت کرده بود، امام موسی صدر در آن لحظات خیلی خشمگین بودند چون به اسم دارالافتاء سخن از سکولاریسم زده بودند. امام موسی آنقدر عصبی بودند که وقتی وارد خانه شدند به کسی سلام نکردند حتی به برادر بزرگتر از خودشان. بله، امام موسی صدر در مسائلی که از خط اسلام منحرف میشدند خشمگین میشدند به خصوص اینکه حرفهای ضد اسلامی از زبان افرادی صادر میشد که او را به عنوان نماینده دین و اسلام میشناختند.
* اساس و پایه دین از منظر امام موسی صدر
اخیراً گروهی از ایران آمده بودند و از رفتار امام موسی صدر با کودکان و خردسالان سوال کردند که گفته شد : "امام موسی صدر، اساس و پایهی دین را دوست داشتن خدا میدانستند".از لابه لای مطالعاتی که من نسبت به ایشان انجام دادم به این نتیجه رسیدم که محور تمام برنامههای ایشان، خداوند سبحان میباشد. ایشان در تمام برنامههای خود به دنبال تربیت انسانهایی الهی بودند و شما ملاحظه کردید که امام موسی صدر چگونه از آن شخص که از سکولاریسم سخن گفت خشمگین شدند چون آن فرد، خارج از مرزهای ترسیم شده الهی سخن گفت. در کل ایشان خواستار انسان و انسانیت بود.
گفت و گو : حسن صدرایی عارف